حال آدم که دست خودش نیست

حال آدم که دست خودش نیست،
عکسی می بیند
ترانه ای می شنود،
خطی می خواند.

آدمِ دلگیر،منطق سرش نمی شود
دلتنگ می شود،
برای آنها که رفته اند
حتی برای آنها که هنوز نیامده اند.

دل که بلرزد،
دیگر هیچ چیز
سرِ جای درستش نیست!
دیدگاه ها (۱)

سهراب سپهری... زندگی

یک نفر باید باشددددد

ساده لوح ایرادی ندارد ما ایراد داریم

گاهی برای خوب

نمی داند دل تنها، میان جمع هم تنهاستمرا افکنده در تنگی، که ن...

برای عاشق شدنهیچ گاه دیر نیستعاشقی که سن و سال نمی شناسدمن پ...

-صدای گریه ی کودکی می آمد... دختر جوانی آمد کودک را در آغوش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط